777

متن مرتبط با «روز» در سایت 777 نوشته شده است

6 سال و 32 روز پیش...

  • 32 روز پیش تولد 6 سالگی جایی بود که من بهش میگفتم خونه جایی که آدماشو خانوادم میدونستم (میدونم) جایی که قشنگ ترین و زشت ترین لحظه های زندگیمو توش نوشتم بدون ترس از قضاوت شدن بدون نگرانی بدون هیچی جایی که بهم قشنگترین آدمای زندگیمو داد جایی که دوستایی رو بهم داد که بتونم کنارشون زندگی کنم جایی که بهم خارتپه رو داد جایی که مهدی و آرین و امیر رو داد که باهم صب تا شب و شب تا صب پابجی بازی کنیم :) جایی که فاطمه رو داد که باهم شادمهر گوش کنیم و بشینیم غیبت ملتو بکنیم جایی که بهارو داد تا بشینیم با هم پشت سر تک تک بچه های دانشگاه غیبت کنیم و از دراما ها به هم بگیم و بخندیم و ... D: جایی که شیدا رو داد تا توی سرما و گرما بدون خونه نمونم :))))))))))))))))))))))))))))))))) [داستان داره :)] جایی که پریناز رو داد تا یهو بخاطر کیک کردن امیر ازش کیک بگیریم :)))) جایی که بهم ستوده ای رو داد که ازش کلی درس برای زندگیم یاد بگیرم :) جایی که فائزه رو داد تا یکی باشه حرص منو در بیاره :)))) همونجایی که پریسایی رو داد که بتونم حرضشو در بیارم :)))))))))))) و درنهایتِ خارتپه... جایی که مهرنازو بهم داد تا مشکلات زندگیم نصف بشه :) جایی که سارایی رو داد که به خاطر اینکه نتونستم برم تولدش دلتنگ ترین بودم جایی که بهم مستور رو داد تا مثل یه خواهر بزرگتر خیلی جاها کنارم باشه و کمکم کنه جایی که نه به صورت مستقیم ولی به صورت غیرمستقیم آدم هایی رو وارد زندگیم کرد که وقتی بهشون فکر میکنم سراپا لبخند میشم آره بچه ها دوستون دارم خیلی زیاد خوشحالم که دارمتون و در نهایت یه تشکر از اون پسرک 15 ساله ای بکنم که تصمیم گرفت بیاد توی دامنه .blog.ir شروع به وبلاگ نویسی کنه  دمت گرم گل پسر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امروز چطور بود؟

  • طبق معمول با آلارم ساعت 6 پاشدم صبونه خوردم و لباس پوشیدم رفتم پایین دیدم شتتتتتتت برفو نیگاااااااااااااااااااااا رفتم دانشگاه دیدم بعله بچه ها اونجان از اونجایی که حس درس خوندن نبود با اون برف بعد از تموم شدن برف های پردیس جم و جور کردیم رفتیم پارک پردیسان D: نگم براتون که چقد خوش گذشت و جای همتون خالی = ) صرفا جهت ثبت شدن حس خوب = ), ...ادامه مطلب

  • عندر حکایات امروز :/

  • صبح خواب موندم تقریبا بعد دنبال گوشیم می‌گشتم پیدا نمی‌کردم دست انداختم اولین گوشی رو برداشتم شماره مو گرفتم زنگ زدم دیدم عه اشغاله :/ مامانم میگه یهو گفتم:«معلوم نیست داره باز با کی چرت و پرت میگه» و, ...ادامه مطلب

  • اندر حکایات این یکی روز

  • طبق معمول خسته کننده ترین روز هفته... 2 زنگ فیزیک 2 زنگ حسابان... الان تقریبا 2-3 ماهه همیشه مشق های حسابانم کامله اما نگاه نمیکنه :/ کافیه یه جلسه ننویسم نه تنها میبینه و میندازه بیرون بلکه تمام عوام, ...ادامه مطلب

  • روز سوم اردو

  • ۵۵ تا شیمی (تست های PH خیلی سبز) ۶۰ تا ادبیات: [۲۰ تا قرابت، ۲۰ تا دستور زبان، ۲۰ تا املا و لغت] ۲۵ تا حسابان (جمع بندی کل فصل یک) ۴۵ تا عربی: [۱۳ تا ترجمه عربی، ۱۰ تا واژه، ۱۰ تا مفهوم، ۳ تا درک مطلب(۱۲ تا تست)] ۳۵ تا فیزیک (سینماتیک) + اونایی که خیلی میگن و میخندن وقتی منطقی میشن ناراحتن..., ...ادامه مطلب

  • روز چهارم

  • ۲۰ تا زبان ۲۰ تا فیزیک پایه درس ۲ ۱۰۰ تا هندسه پیش فصل ۱ ۱۸۰ تا گسسته نظریه اعداد ۳۰  تا عربی (اینقدر این کتاب مهر و ماه آشغاله پیشنهاد میکنم هیچ وقت نخرید) کل وقتمو گرفت با تست و پاسخ مزخرفش, ...ادامه مطلب

  • روز دوم اردو

  • ۱۰۴ تا فیزیک ۳۰ تا حسابان ۶۳ تا شیمی ۶۲ تا دینی + گله م از قدرت احمقا نیست از سکوت مغزای هشیاره ++ به یک اتفاق خوب نیازمندیم واسه افتادن واسه رخدادن :) +++ چقد خوشم میاد عدد ها اینجوری میشن , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها